اندرگاهان. پنجی. فنجی. پنجک. پنجه. فنجه پنجۀ دزدیده. پنجۀ گزیده. خمسۀ مسترقه. ایام المسترقه. ایام المختاره: خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی و چون این پنج روزی بگذشتی به لهو کردن... مشغول شدندی. (روضهالمنجمین)
اندرگاهان. پنجی. فنجی. پنجک. پنجه. فنجه پنجۀ دزدیده. پنجۀ گزیده. خمسۀ مسترقه. ایام المسترقه. ایام المختاره: خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی و چون این پنج روزی بگذشتی به لهو کردن... مشغول شدندی. (روضهالمنجمین)
کنایه از مدت اندک باشد: این پنج روزه مدت ایام آدمی آزار مردمان نکند جز مغفلی. سعدی. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی. سعدی. - امثال: هر کسی پنج روزه نوبت اوست. - پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
کنایه از مدت اندک باشد: این پنج روزه مدت ایام آدمی آزار مردمان نکند جز مغفلی. سعدی. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی. سعدی. - امثال: هر کسی پنج روزه نوبت اوست. - پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
هر یک از دوازده ماه ایران باستان دارای سی روز بود و سال سیصد و شصت روز بنابراین هر سال شمسی پنج روز کم داشت برای جبران در آخر هر سال پنج روز دیگر (بنام پنجه دزدیده) می افزودند تا سال شمسی درست سیصد و شصت و پنج روز باشد خمسه مسترقه بهیزک پنجک
هر یک از دوازده ماه ایران باستان دارای سی روز بود و سال سیصد و شصت روز بنابراین هر سال شمسی پنج روز کم داشت برای جبران در آخر هر سال پنج روز دیگر (بنام پنجه دزدیده) می افزودند تا سال شمسی درست سیصد و شصت و پنج روز باشد خمسه مسترقه بهیزک پنجک